loading...

آقای ربات

روزنوشت های یک ربات...

بازدید : 1
چهارشنبه 14 اسفند 1403 زمان : 3:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آقای ربات

دیدی از یکی خوشت میاد، سعی میکنی خودتو کاراتو شبیه اون کنی؟ مثلا اینکه مدل خندیدن من مثل تو شده بود؟ آره همون. این هفته که رفته بودم دکتر، دیدم رو شصت دست چپش یه چیزی انگار نوشته شده! گفتم دکتر اون تتوعه زدی؟ خندید! (خنده‌هاش خوشگله!) فرفریاش که منو یاد فرفریای تو میندازه رو داد یه طرف گفت نه من یه چیزایی یادم میره، اینجا مینویسم! و اون لبخندی که من رو لباش آوردم تا ته تایم ویزیتم رو لباش بود! من از دکترم خیلی خوشم میاد. برام قرص نور نوشته. میگه این قرص دلتو پر از نور میکنه. اما امشب یادم رفت زود بخورمش. باید مثل اون شم! اداشو در بیارم. پس خودکار آوردم رو شصت دستم نوشتم قرص نور یادت نره.

اما خب امشب رو یادم رفته بود بخورم. الان خوردم و باید تا قرص بعدی 2 ساعت فاصله بندازم. پس پفک آوردم فیلم ببینم تا دو ساعت بشه بعد آرامش پین شده رو قورت بدم و زود خوابم ببره...

۰ ۰
روزمرگی:: نوشته شده در سه شنبه, ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، ۱۲:۳۸ ق.ظ توسط آقای ربات

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 197
  • بازدید کننده امروز : 193
  • باردید دیروز : 290
  • بازدید کننده دیروز : 254
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 489
  • بازدید ماه : 489
  • بازدید سال : 2874
  • بازدید کلی : 2891
  • کدهای اختصاصی