loading...

آقای ربات

روزنوشت های یک ربات...

بازدید : 4
چهارشنبه 9 بهمن 1403 زمان : 0:21

تراپیستم گفته یه کش بندازم تو دستم هر وقت به این فکر کردم که شاید من کم بودم، شاید من بد بودم، شاید من مقصرم، کش رو بگیرم بکشم تا بخوره و دستم درد بگیره و مغزم شرطی بشه که دیگه فکرای الکی نکنم! امروز کش رو خیلی کشیدم! مچ دستم جای رگ‌هاش قرمز شده! شاید تا جلسه بعدی تراپی یه زخم گنده یادگاری شد! به نظرم بیام یه سایت بزنم به اسم انجمن بیماران مچ زخمی! فعلا اسم بهتری به ذهنم نمیرسه، اما جمع میشیم دور هم، شاید یه کش‌های مخصوص برای این کار درست کنم براشون بفرستم، بعد هر بار کشیدنش، اتوماتیک یه عدد به اعتبارشون توی سایت اضافه بشه! چون یه بار دیگه موفق شدن جلوی فکرای احمقانه رو بگیرن! اونوقت ببینیم کی اول میشه...! لوگو هم یه دست قطع شده باشه! به نظرت چند بار کش رو بکشیم دست قطع میشه؟! فکر کن یه اسطوره هم داشته باشیم! کسی که تحمل کرد دستش رو قطع کرد با کش کشیدن ولی فکرای احمقانه نکرد! یه محل گردهمایی هم داشته باشیم، مجسمه اون آدم رو بذاریم وسطش. روی کش‌ها یه کد بذاریم و بشه ردیابیش کرد و اگر طرف علاوه بر فکرای احمقانه، کارهای احمقانه هم کرد... نمیدونم! بکشیمش؟

۰ ۰
روزمرگی :: نوشته شده در سه شنبه, ۹ بهمن ۱۴۰۳، ۰۹:۳۸ ب.ظ توسط آقای ربات
پیرمرد بلند شو، حالا وقت خواب نیست

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 21
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 81
  • بازدید کننده امروز : 79
  • باردید دیروز : 94
  • بازدید کننده دیروز : 95
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 177
  • بازدید ماه : 82
  • بازدید سال : 178
  • بازدید کلی : 195
  • کدهای اختصاصی